با من از ماه بگو



نشسته ام پشت لپ تاپ آیه، اینترنت همراه ایرانسل در حد لالیگا صفجه باز می کنه جوری که نمی تونم به هوس نشستنم غلبه کنم. تا 5 صبح با آیه و فاطمه حرم بودیم. وقتی هم برگشتیم بهار خانم شاد و شنگول از خواب نیمه شب، تازه بازی اش گرفته بود و عملا تا 7 صبح اجازه نداد فاطمه بخوابه، منم 8 بیدار شدم که کارام رو اینترنتی بفرستم. وقتی بیدار شدم دیدم زهرا و نعیمه و مهتاب رفتن حرم.

الان سهند بی تابی می کنه و مریم رو بیدار نگه داشته، فاطمه و آیه و بهار خوابن و من خیلی خواب آلود دارم کار میکنم و تو گوشم آهنگ گذاشتم. (مردم از این رهایی. در کوچه های بن بست.) دارم فکر میکنم شاید باید برگردم به تحریم موسیقی . مثل چند سالی که هم شعر توقیف بود هم تئاتر و هم موسیقی. نمیدونم فقط احساساتم همیشه باعث دردسر بوده و من دقیقا نمیدونم از چه راهی میشه کنترلش کرد.

 

فکر کنم برم بهتره. نه تمرکز درست و حسابی دارم برای نوشتن نه حاااال

در کل سفر جالبی است. گوهرشاد و حسنی و سهند و بهار همیشه در حال جیغ زدن هستند توی آپارتمان 50 متری. یه لحظه ازشون غافل بشی یکیشون اون یکی رو خورده تا آخر. و صدای جیغی که به هوا میره! الانه که میگم بچه از دور خوش است :) گرچه خنده هاشون همه چی رو جبران می کنه. و منی که یک دل سییییییییییییییییییر میتونم با بهارم باشم :*

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

takhtibondaran فرهنگ خاوری ها مدرس و مشاور دوره ديجيتال مارکتينگ بازاريابي آنلاين اينترنتي سفارشات لیدی نویر کلبه قرار 1152944 tafrihi2017 وبسایت رسمی روستای دولتخانه مطالب اینترنتی فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی